لعل لب تو چه با شکر کرد


وان لولو تر چه با گهر کرد

زلف و خالت چه کرد با مهر


چشم و ابرو چه با قمر کرد

رفتار خوشت چه کرد با سرو


گفتار خوشت چه با شکر کرد

آب و رنگت چو کرد با گل


سیب ذقنت چه با ثمر کرد

لطف و قهرت چه کرد با جان


هجر تو چه با دل و جگر کرد

چشم خوش مست تو چه پرداخت


چون جانب عاشقان نظر کرد

ایزد روزی که حسن میساخت


حسن تو ز نشاءه دگر کرد

بر خورد ز عمر هر که یکبار


بر صفحهٔ عارضت نظر کرد

امروز نسیم بوی جان داشت


مانا بحوالیت گذر کرد

وصف حسن تو فیض میگفت


چون نتوانست مختصر کرد